معنی اثر باستانی هرمزگان
حل جدول
قلعه هرمز
اثر دیدنی هرمزگان
شهر سیبه
تپه مارو
اثر باستانی اصفهان
کلیسای وانک
اثر باستانی شیراز
مدرسه خان
اثر باستانی خوزستان
خونگ اژدر
اثر باستانی فارس
مدرسه خان
اثر باستانی در مهران
قلعه کنجانچم
اثر باستانی استان فارس
نقش رستم
فارسی به عربی
أَثَر (قَدِیم)
اثر تاریخی (باستانی)
أَثَر (قَدِیم)
باستانی
اثر، تحفه قدیمه، رمادی، قدیم، کلاسیکی، أَثَر (قَدِیم)
واژه پیشنهادی
داش کسن
لغت نامه دهخدا
باستانی. (ص نسبی) قدیم. کهن. عتیق. دیرینه. قدیمی:
بکوه اندرون مانده ای دیر گاهی
بسنگ اندرون بوده ای باستانی.
فرخی.
بدان خانه ٔ باستانی شدم
به هنجار چون آزمایشگری.
منوچهری.
بر آن وزن این شعر گفتم که گفته ست
ابوالشیص اعرابی باستانی.
منوچهری.
دلجویی کن که نیکوان را
دلجویی رسم باستانی است.
خاقانی.
|| معمر. سالخورده.
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) قدیمی کهن. یا آثار باستانی. آثار و ابنیه قدیمی و تاریخی اشیا ء عتیقه.
معادل ابجد
1548